- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنچه ایزد خواست کرد و آنچه مردم خواست داد شاه را بالنده کرد و تن درستش کرد شاد
2 شاه را تابنده کرد آن تندرستی در بزه شد تنش پالوده چون از باده آسوده لاد
3 هست پنجاه و سه سالش داد پنجاه و سه تب همچنین آمد ز عدل و همچنین آمد ز داد
4 تا ز هر تب گشت ازو پالوده یکساله بزه اینچنین فر ایزد از پیغمبران کس را نداد
5 شاه باشد بی گمان صد سال دیگر شادمان تندرست و جان جوان کز مادر او امروز زاد
6 باد سرد و نار گرم او را نیازارد به تیر تا بود بر چرخ نار و تا بود بر دشت باد
7 دوست دارد ایزدش بر عذر آن دادش چو درد باز دادش تندرستی و وری و بر نهاد
8 ایزدی هست ابتدای دولت تو کش بود اینچنین باشد کسی کش بسته در خواهد گشاد
9 عمرش افزون باد بادش ملکت او بیشتر دولتش پاینده باد آرامش افزاینده باد
10 عمر و ملک دولتش یزدان ز سر خواهد گرفت شادمان خواهد که باشد ناورد از درد یاد
11 بهتر است از نوح و جم و کیقباد اندر هنر عمر نوحش باد و جان جم و ملک کیقباد