چه چاره است دل سر زدیده از جویای تبریزی غزل 90

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

چه چاره است دل سر زدیده بر زده را

1 چه چاره است دل سر زدیده بر زده را خدا علاج کند این جنون به سر زده را

2 مخور فریب رعونت که از پشیمانی بسی زنند به سر دست بر کمر زده را

3 مرا جدا ز تو هر شاخ گل به چشم تمیز مشابه آمده شریان نیشتر زده را

4 مدام پنجهٔ خورشید گرم زرپاشی است چه فیضها که بود بادهٔ سحر زده را

5 به سرزنش متقاعد نمی شود دشمن که پیچ و تاب بود بیش مار سرزده را

6 خدا نصیب دل دردمند جویا کرد خدنگ آن مژهٔ تکیه بر جگر زده را

عکس نوشته
کامنت
comment