- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چیست آن برگی که شاخ دانش از وی بی برست مهره عقل از وجودش دائم اندر ششدرست
2 کیمیا خوانندش آنها کز خرد بیگانه اند راست میگویند ز آنکه چهره هاشان چون زرست
3 قاصد خون دل است و ناقض نور بصر سبزه باغ حماقت مایه درد سرست
4 قصد جان خود مکن و ز بنگ سرسبزی مجوی آخر ای کودن نه قحط باده جانپرورست
5 در نصیحت داد معنی میدهم لیکن خرد چون خیال بنگ بنگی را جهان دیگرست