- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یارب این درد که درمان نپذیرد از چیست وین که بر داغ درون تازه نمک پاشد کیست
2 عجز دارند طبیبان جهانم ز علاج لاعلاجم چه کنم چاره چه تدبیرم چیست
3 گرچه نالد دل بیمار به سینه پنهان نیست یک دل به همه شهر کزو نالان نیست
4 عجبی نیست که در هجر تو مردند بسی عجب آنست که یک تن به فراق تو بزیست
5 بارها گفتی بنشینم و خونت بخورم باری ای عهدشکن بر سر پیمانت بایست
6 مردمان غرقه خونند و ز خود بیخبرند دیدهام گرچه نهان دوش ز مردم بگریست
7 غوطه در خون زند ار چشم به پاداش خطاست گنهش اینکه به ترکان خطایی نگریست
8 لاف عشقت بود و بوالهوسی آشفته معنی ار هست بیاور که سراسر دعویست
9 لاجرم دردیت ار هست روان شو به نجف که طبیب دل سودازدگان جمله علیست