- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حسن را از وفا چه آزارست که همه ساله با جفا یارست
2 خود وفا را وجود نیست پدید وین که در عادتست گفتارست
3 از برون جهان وفا هم نیست کاثرش ز اندرون پدیدارست
4 چه وفا این چه ژاژ میگویم که ازو حسن را چه آزارست
5 تا مصاف وفا شکسته شدست علم عافیت نگونسارست
6 عشق را عافیت به کار نشد لاجرم کار عاشقان زارست
7 دست در کار عافیت نشود هر کجا عشق بر سر کارست
8 عشق در خواب و عاشقان در خون دایه بیشیر و طفل بیمارست
9 آرزو میپزیم چتوان کرد سود ناکرده سخت بسیارست
10 اینکه امروز بر سر گنجی پای فردات بر دم مارست
11 انوری از سر جهان برخیز که نه معشوقهٔ وفادارست