عاشقی چیست به جان بندهٔ از همام تبریزی غزل 161

1 عاشقی چیست به جان بندهٔ جانان بودن گر لبش جان طلبد دادن و خندان بودن

2 سوی زلفش نظری کردن و دیدن رویش گاه کافر شدن و گاه مسلمان بودن

3 هست در چشمه خورشید ز رویت اثری چون توان منکر خورشید پرستان بودن

4 پرتو روی الهی چو بر انسان افتاد رسم شد شیفتۀ صورت خوبان بودن

5 با چنین روی و لب انصاف غرامت باشد طالب جام جم و چشمهٔ حیوان بودن

6 گر نه روی تو بود من چه کنم باغ بهشت نتوان بهر گل و میوه به زندان بودن

7 تا نسیم سر زلفت ز صبا بشنیدم کار ما هست چو زلف تو پریشان بودن

8 روی بنمای که صاحب‌نظران مشتاقند تا به کی زیر نقاب از همه پنهان بودن

9 ره‌نشینان سر کوی تو را همچو همام غیرت آید نفسی همدم سلطان بودن