-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جان چیست؟ عمر من که نیارم از آن گذشت نتوان گذشت از تو ز جان می توان گذشت
2 بی طالعی نگر که به گوشش نمی رسد با آنکه شور ناله ام از آسمان گذشت
3 از آبگینه تیر ترازو نمی شود چون از دلم خدنگ تو ابر و کمان گذشت
4 نتوان گذشت از کمر تابدار یار زلفش به حیرتم که چسان زان میان گذشت
5 مردانه پشت پای به افلاک می زنم رستم کسی بود که از این هفت خوان گذشت
6 گویم اگر به کوه نیارد جواب داد از ضعف آنچه به تو به این ناتوان گذشت
7 جویا به طور طالب آمل غزلسراست صیت سخنوریش ز مازندران گذشت