1 آن سختکوش چیست که گیرد ز سنگ آب محتاج خضر مثل سکندر نمیشود
2 مثل نگاه دیدهٔ نمناک پاک رو در جوی آب و دامن او تر نمیشود
3 مضمون او به مصرع برجستهای تمام منتپذیر مصرع دیگر نمیشود
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 آنچنان قطع اخوت کرده اند بر وطن تعمیر ملت کرده اند
2 تا وطن را شمع محفل ساختند نوع انسان را قبائل ساختند
1 ایکه با نادیده پیمان بسته ئی همچو سیل از قید ساحل رسته ئی
2 چون نهال از خاک این گلزار خیز دل بغائب بند و با حاضر ستیز
1 بجان من که جان نقش تن انگیخت هوای جلوه این گل را دو رو کرد
2 هزاران شیوه دارد جان بیتاب بدن گردد چو با یک شیوه خو کرد
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **