1 آن سختکوش چیست که گیرد ز سنگ آب محتاج خضر مثل سکندر نمیشود
2 مثل نگاه دیدهٔ نمناک پاک رو در جوی آب و دامن او تر نمیشود
3 مضمون او به مصرع برجستهای تمام منتپذیر مصرع دیگر نمیشود
1 مسلم اول شه مردان علی عشق را سرمایه ی ایمان علی
2 از ولای دودمانش زنده ام در جهان مثل گهر تابنده ام
1 از محبت چون خودی محکم شود قوتش فرمانده عالم شود
2 پیر گردون کز کواکب نقش بست غنچه ها از شاخسار او شکست
1 به یزدان روز محشر برهمن گفت فروغ زندگی تاب شرر بود
2 ولیکن گر نرنجی با تو گویم صنم از آدمی پاینده تر بود
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران