- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چیست گیتی؟ سرای محنت و غم زحمت او فزون و راحت کم
2 تا شب آخرین و روز نخست فلک اندر کمین محنت تست
3 سیر افلاک را مدان به عبث نفس را بر شعور این کن حث
4 در زمین هر چه جسم و جان دارد آسمان صورتی از آن دارد
5 او برین نور سایه افگنده سایهٔ این به نور آن زنده
6 اگر آن نور نیک حال بود عیش این سایه بر کمال بود
7 ور پدید آید اندرین سستی نتوان دیدن اندران رستی
8 در هم این نور و سایه پیوسته سیرت این به سیر آن بسته
9 چون ازین سایه بازگشت آن نور گشت ازین سایه زندگانی دور
10 ما چه و درچه پایهایم همه؟ چون نه نوریم، سایهایم همه
11 تو از آنجا چو سایه زانی دور که نهای هم چو سایه در پی نور
12 اصل نزدیک و اصل دور یکیست ما همه سایهایم و نور یکیست
13 باز آنها که پیش ما نورند به حقیقت چو سایه مهجورند
14 هفت کوکب ز راه پنج نظر گاه زهرت دهند و گاه شکر
15 در وبال و هبوط و بعد و شرف گه تلافی گرند و گاه تلف
16 دو جهانگیر و پنج صاحب رخش زیر این طارم دوازده بخش
17 تر و خشکند و گرم و سرد به هم نرم رفتار و تیز گرد به هم
18 بشدنشان ز خانه در خانه فتنهها در جهان ویرانه
19 از محاق آفت جهان باشند ز احتراق آتش نهان باشند
20 شبی و روزی و نر و ماده سعد و نحس از پی هم افتاده
21 ثابتی در مزاج سیاری واقعی در ازای طیاری
22 این یکی معطی، آن یکی قاطع این یکی تیره و آن دگر ساطع
23 باز ازین جمله ثابت و سیار هر یکی با یکی دگر شد یار
24 نحس با نحس و سعد با مسعود ممتزج رنگ هر دو گیرد زود
25 از روش چون به هم در آمیزند حالهای عجب برانگیزند
26 هر یکی مقتضی بلایی را یا فتوحی و انجلایی را
27 داده از اجتماع و استقبال مهر و مه کون را تغیر حال
28 آمدنشان سوی حضیض از اوج کرده دریای فتنه را پر موج
29 جرم خورشید را درین درجات سیصد و شست صورتست و صفات
30 هر یکی مشکلی پدید آرد یا خود از مشکلی کلید آرد
31 شد زمین چون شکارگاهی شوم گرد او حلقهای ز چرخ و نجوم
32 زان نظرهای تیز و چندان سست آن رهد کو ز رخنه بیرون جست