-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشقی دانی چه باشد؟ بیدل و جان زیستن جان و دل بر باختن، بر روی جانان زیستن
2 سوختن در هجر و خوش بودن به امید وصال ساختن با درد و پس با بوی درمان زیستن
3 تا کی از هجران جانان ناله و زاری کنم؟ از حیات خود به جانم، چند ازین سان زیستن؟
4 بس مرا از زندگانی، مرگ کو، تا جان دهم؟ مرگ خوشتر تا چنین با درد هجران زیستن
5 ای ز جان خوشتر، بیا، تا بر تو افشانم روان نزد تو مردن به از تو دور و حیران زیستن
6 بر سر کویت چه خوش باشد به بوی وصل تو در میان خاک و خون افتان و خیزان زیستن؟
7 از خودم دور افگنی، وانگاه گویی: خوش بزی بیدلان را مرگ باشد بیتو، ای جان، زیستن
8 هان! عراقی، جان به جانان ده، گران جانی مکن بعد از این بیروی خوب یار نتوان زیستن