- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حصاری چیست سنگین و مدور شبه رنگ و کمرش الماس پیکر
2 کمرزاده ازو در گوهر و اصل ولیکن بوده بر مادر ستمگر
3 به بالای حصار ابری دخان رنگ به زیر آن حصار انبوه لشکر
4 همه رومی رخ و غران و سرکش همه سرشان سنان و حربه یکسر
5 یکایک ناوک اندازان بی چرخ ز ناوکشان هوا پر پشته زر
6 همی گردند باز از سقف نیلی نبیندشان کسی بر فرش اغبر
7 چو تاب حربشان در قلعه گیرد بنالد اهل حصن از شور و از شر
8 برآیند از سر کین تا به باره خروشان یکسر و جوشان چو تندر
9 فرود آیند گرم از باره حصن بدان لشکر فروریزند بی مر
10 بمیرند و رخان لاله گونشان ز روی زنگیان گردد سیه تر
11 درآید جبرئیلی وز سر دژ بگیرد زان دلیران چند صفدر
12 چو زیشان کم شود چندی دلیران شود کم جوش و غوغاشان به دژ در
13 سرافیلی در آید دردمد صور شود آن کشتگان تیره جانور