- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنچه دیدم می نگنجد در بیان تن ز سهمش بیخبر گردد ز جان
2 من چه دیدم قلزمی دیدم ز خون قلزمی ، طوفان برون ، طوفان درون
3 در هوا ماران چو در قلزم نهنگ کفچه شبگون بال و پر سیماب رنگ
4 موجها درنده مانند پلنگ از نهیبش مرده بر ساحل نهنگ
5 بحر ساحل را امان یک دم نداد هر زمان که پاره ئی در خون فتاد
6 موج خون با موج خون اندر ستیز درمیانش زورقی در افت و خیز
7 اندر آن زورق دو مرد زرد روی زرد رو عریان بدن آشفته موی