محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی
محتشم کاشانی

به بازی آفتاب را چه گفتم از محتشم کاشانی غزل 61

غزل 61 ام از 972 غزلیات از رسالهٔ جلالیه

به بازی آفتاب را چه گفتم ماه رنجیدی

1 به بازی آفتاب را چه گفتم ماه رنجیدی دلیرم کردی اول در سخن آنگاه رنجیدی

2 ز من در باب آن زلف و زنخدان خواستی حرفی چو من از ریسمانت رفتم اندر چاه رنجیدی

3 به تیغت نیم به سمل گشته بود ای ماه مرغ دل چو از تقصیر خویشت ساختم آگاه رنجیدی

4 به کشتن سر بلندم دیر می‌کردی چه گفتم من که بر قدم لباس شوق شد کوتاه رنجیدی

5 دهانت را چه گفتم هیچ بر من خرده نگرفتی ولی این حرف چون افتاد در افواه رنجیدی

6 ز ره صد ره برون شد غیر و طبعت زو نشد رنجه چرا زین بی دل گمره به یک بی‌راه رنجیدی

7 حدیث محتشم بر خاطرت ماند گران اول چو بد تاویل کرد آن حرف را بدخواه رنجیدی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر به بازی آفتاب را چه گفتم ماه رنجیدی

شاعر شعر به بازی آفتاب را چه گفتم ماه رنجیدی چه کسی است ؟

شاعر شعر به بازی آفتاب را چه گفتم ماه رنجیدی محتشم کاشانی می باشد.

شعر به بازی آفتاب را چه گفتم ماه رنجیدی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر به بازی آفتاب را چه گفتم ماه رنجیدی چیست ؟

قالب شعر به بازی آفتاب را چه گفتم ماه رنجیدی غزل است

مضمون اصلی شعر به بازی آفتاب را چه گفتم ماه رنجیدی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر