منظور من جز او چه بود در نظر که نیست از سعیدا غزل 167

منظور من جز او چه بود در نظر که نیست

1 منظور من جز او چه بود در نظر که نیست از حال دل چه شکوه کنم بی خبر که نیست

2 حرف از دهان او چه زنم راه حرف کو بر آن میان چه دست توان زد کمر که نیست

3 افتاده ام چو مرغ کبابی در این دیار عزم کدام شهر کنم بال و پر که نیست

4 شادی روا نداشت ولی چون کند فلک در کارخانه اش غم از این بیشتر که نیست

5 یک تیر آه خسته دلان کارگر نشد بر جان کاسه پشت فلک بی سپر که نیست

6 گردون کجا قبول کند حرف مفلسان در خانهٔ بخیل گدا معتبر که نیست

7 شیرین کند کلام سعیدا مذاق دل چون خامهٔ نی قلمش بی شکر که نیست

عکس نوشته
کامنت
comment