-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منظور من جز او چه بود در نظر که نیست از حال دل چه شکوه کنم بی خبر که نیست
2 حرف از دهان او چه زنم راه حرف کو بر آن میان چه دست توان زد کمر که نیست
3 افتاده ام چو مرغ کبابی در این دیار عزم کدام شهر کنم بال و پر که نیست
4 شادی روا نداشت ولی چون کند فلک در کارخانه اش غم از این بیشتر که نیست
5 یک تیر آه خسته دلان کارگر نشد بر جان کاسه پشت فلک بی سپر که نیست
6 گردون کجا قبول کند حرف مفلسان در خانهٔ بخیل گدا معتبر که نیست
7 شیرین کند کلام سعیدا مذاق دل چون خامهٔ نی قلمش بی شکر که نیست