1 مرا چه گفت یکی گفت در زمانه توئی بدیهه گوی کلام از معانی و صورش
2 چرا مدیحه سرای رضا همی نشوی که در جهان نبود کس بپاکی گهرش
3 بگفتمش که نیارم ستود امامی را که جبرئیل امین بود خادم پدرش
1 دولت بود مساعد و اقبال و بخت یار آنرا که کرد بندگی شاه اختیار
2 آن شاه داد بخش که دوران دولتش آرد بمهرگان ستم عهد نو بهار
1 این سعادت بین که باز اهل خراسان یافتند وین کرامت بین که از تأیید یزدان یافتند
2 بودشان از آتش محنت جگرها تافته چون خضر در ظلمت غم آب حیوان یافتند
1 شاد باش ای دل که بختت پیشوایی میکند سوی نویین جهانت رهنمایی میکند
2 خسرو خسرو نشان تالش که از بهر خدای اهل دانش را به مردی کدخدایی میکند