از من چه شد که یاد از حکیم نزاری قهستانی غزل 14

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

از من چه شد که یاد نیامد حبیب را

1 از من چه شد که یاد نیامد حبیب را مردم ز درد و نیست غم من طبیب را

2 گو رنجه کن قدم به عیادت که خوب روی نبود بدیع اگر بنوازد غریب را

3 برآستان دوست مجاور بدی سرم گردست امتناع نبودی رقیب را

4 هرگز به هرزه دامن گل کی دهد ز دست گر هیچش اختیار بود عندلیب را

5 رغم عدو چه تعبیه یی ساخت زلف دوست در جیب صبح باد روان کرد طبیب را

6 جز یاد دوستان نرود در مسامعم آن به که نشنوم هذیان خطیب را

7 پیرانه سر چو زاهد صنعان ز دست دل درگردن افکنم به ارادت صلیب را

8 استاد من معلم کُتّاب عشق بود بیهوده می کنند ملامت ادیب را

9 تسلیم عشق شو چو نزاری نه معترض نقض معلمان نرسد مستجیب را

عکس نوشته
کامنت
comment