- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از من چه شد که یاد نیامد حبیب را مردم ز درد و نیست غم من طبیب را
2 گو رنجه کن قدم به عیادت که خوب روی نبود بدیع اگر بنوازد غریب را
3 برآستان دوست مجاور بدی سرم گردست امتناع نبودی رقیب را
4 هرگز به هرزه دامن گل کی دهد ز دست گر هیچش اختیار بود عندلیب را
5 رغم عدو چه تعبیه یی ساخت زلف دوست در جیب صبح باد روان کرد طبیب را
6 جز یاد دوستان نرود در مسامعم آن به که نشنوم هذیان خطیب را
7 پیرانه سر چو زاهد صنعان ز دست دل درگردن افکنم به ارادت صلیب را
8 استاد من معلم کُتّاب عشق بود بیهوده می کنند ملامت ادیب را
9 تسلیم عشق شو چو نزاری نه معترض نقض معلمان نرسد مستجیب را