-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟ اگر با من خوشستی غمگسارم
2 به آب دیده دست از خود بشویم کنون کز دست بیرون شد نگارم
3 نگارا، بر تو نگزینم کسی را تویی از جمله خوبان اختیارم
4 مرا جانی، که میدارم تو را دوست عجب نبود که جان را دوست دارم
5 مرا تا کار با زلف تو باشد پریشانتر ز زلف توست کارم
6 مرا کرامگه زلف تو باشد ببین چون باشد آرام و قرارم؟
7 به بوی آنکه دامان تو گیرم نشسته بر سر ره چون غبارم
8 در آویزم به دامان تو یک شب مگر روزی سر از جیبت برآرم
9 عراقی، دامن او گیر و خوش باش که من با تو درین اندیشه یارم