با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟ از عراقی غزل 61

با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟

1 با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟ با وصل کشتگانت هجران چه کار دارد؟

2 از سوز بی‌دلانت مالک خبر ندارد با عیش عاشقانت رضوان چه کار دارد؟

3 در لعل توست پنهان صدگونه آب حیوان از بی‌دلی لب من با آن چه کار دارد؟

4 هم دیدهٔ تو باید تا چهرهٔ تو بیند کانجا که آن جمال است انسان چه کار دارد؟

5 وهم از دهان تنگت هرگز نشان نیاید با خاتم سلیمان شیطان چه کار دارد؟

6 جان من از لب تو مانا که یافت ذوقی ورنه خیال جاوید با جان چه کار دارد؟

7 دل می‌تپد که بیند در دیده روی خوبت ورنه برید زلفت پنهان چه کار دارد؟

8 عاشق گر از در تو نشنید مرحبایی چون حلقه بر در تو چندان چه کار دارد؟

9 گر بر درت نیایم، شاید که باز پرسند: پوسیده استخوانی با خوان چه کار دارد؟

10 در دل که عشق نبود معشوق کی توان یافت جایی که جان نباشد جانان چه کار دارد؟

11 در دل غم عراقی و آنگاه عشق باقی در خانهٔ طفیلی مهمان چه کار دارد؟

عکس نوشته
کامنت
comment