1 تو چه دانی چه آرزومندم به حیات تو ای خجسته خصال
2 شادی جان من به دیدن تست چون شب عید خلق را به هلال
1 آن دم که نبود بود من بودم و تو سرمایهٔ عشق و سود من بودم و تو
2 امروز و دی از دیری و زودی است و چون نه دیر بد و نه زود من بودم و تو.
1 با روی تو روی کفر و ایمان بنماند با نور تجلیت دل و جان بنماند
2 چون مایی ما ز ما تجلی بستد امید وصال و بیم هجران بنماند
1 آن را که دل از عشق پر آتش باشد هر قصه که گوید همه دلکش باشد
2 تو قصهٔ عاشقان همی کم شنوی بشنو بشنو که قصه شان خوش باشد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به