یار را از من چه می‌پرسی بپرس از دل از سعیدا غزل 72

یار را از من چه می‌پرسی بپرس از دل کجاست

1 یار را از من چه می‌پرسی بپرس از دل کجاست محفل لیلی ز مجنون پرس در محمل کجاست

2 عالمی شد کشتهٔ شمشیر غم کو شاهدی تا برآید از میان گوید به ما قاتل کجاست

3 سیر دارم تا سحر امشب کنشت و کعبه را تا چراغ بی‌ریا روشن در این محفل کجاست

4 ای که صد گل می‌کنی هر لحظه در این بوستان جز تو در زیر زمین یک دانه بی‌حاصل کجاست

5 جنگ هفتاد و دو ملت بر سر راه است و بس ورنه غیریت میان خلق در منزل کجاست

6 نسبت سرو چمن با قامتش عین خطاست قامت موزون او چون سرو پا در گل کجاست

7 طرفه عالم‌هاست در انفس که در آفاق نیست آنچه پنهان کرده در دل باغبان در گل کجاست

8 ای که می‌گویی سعیدا را ز جان و دل گذر جان فدایت باد لیکن عاشقان را دل کجاست

عکس نوشته
کامنت
comment