- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه نویسم که دل از درد فراقت چه کشید؟ یا ز نادیدنت این دیده غم دیده چه دید؟
2 به امیدی که رسد در تو دل خام طمع سالها دیگ هوس پخت و به آخر نرسید
3 قصه این دل دیوانه درازست و مپرس: که در آن سلسله زلف پریشان چه کشید؟
4 قصه راز تو مردیم و نگفتیم به کس بشنو این قصه که هرگز به جهان کس نشنید
5 عاشق صورت توست آینه و این صورت هست در چهره آیینه چو خورشید پدید
6 سر زلف تو مرا توبه ناموس شکست چشم مست تو مرا پرده سالوس درید
7 جرعه در دور تو رسمی است که نتوان انداخت خرقه در عهد تو عیبی است که نتوان پوشید
8 دشمنان گر همه کردند زبان چون شمشیر نیست ممکن که مرا از تو توانند برید
9 خواست تا شرح فراق تو نویسد سلمان حال دل در قلم آمد ز قلم خون بچکید