1 با تیغ تو گر سرنفرازم چه کنم سر در ره عشق تو نبازم چه کنم
2 چون دولت یافت نشد نصیب دگران با محنت نایاب نسازم چه کنم
1 ای ز صفت تیره دلان خم زده وز صفت اهل صفا دم زده
2 دل نشده صاف ز نام آوری نام برآورده به صوفیگری
1 قبله همت خدای شناس هست بر نعمت خدای سپاس
2 خاصه بر نعمتی که دیر بقاست در جهان تا جهان به جاست به جاست
1 شاه چون دایه گرفت ابسال را شاه چون دایه گرفت ابسال را
2 آورد در دامن احسان خویش پرورد از رشحه پستان خویش