-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با من دلشده گر یار نسازد چه کنم؟ دل غمگین مرا گر ننوازد چه کنم؟
2 بر من آن است که با فرقت او میسازم وصلش ار با من بیچاره نسازد چه کنم؟
3 جانم از آتش غم سوخت، نگویید آخر تا غمش یک نفسم جان نگدازد چه کنم؟
4 خود گرفتم که سر اندر ره عشقش بازم با من آن یار اگر عشق نبازد چه کنم؟
5 یاد ناورد ز من هیچ و نپرسید مرا باز یک بارگیم پست نسازد چه کنم؟
6 چند گویند مرا: صبر کن از لشکر غم؟ بر من از گوشهٔ ناگاه بتازد چه کنم؟
7 من بدان فخر کنم کز غم او کشته شوم گر عراقی به چنین فخر ننازد چه کنم؟