1 از درد دل خود به فغانم چه کنم؟ وز زندگی خویش به جانم چه کنم؟
2 صبرست مرا چاره و دانند همه لیکن من بیچاره ندانم، چه کنم؟
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 مه من، بجلوه گاهی که ترا شنودم آنجا جگرم ز غصه خون شد، که چرا نبودم آنجا؟
2 گه سجده خاک راهت بسرشک می کنم گل غرض آنکه دیر ماند اثر سجودم آنجا
1 ز باغ عمر عجب سرو قامتی برخاست بگو که: در همه عالم قیامتی برخاست
2 سمند عشق بهر منزلی، که جولان کرد غبار فتنه ز گرد ملامتی برخاست
1 من کیستم تا هر زمان پیش نظر بینم ترا؟ گاهی گذر کن سوی من، تا در گذر بینم ترا
2 افتاده بر خاک درت، خوش آنکه آیی بر سرم تو زیر پا بینی و من بالای سر بینم ترا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به