من چه دانستم که هجر یار از سلمان ساوجی غزل 166

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

من چه دانستم که هجر یار چندین در کشد؟

1 من چه دانستم که هجر یار چندین در کشد؟ یا مرا یکبارگی وصلش قلم در سر کشد

2 اشک را کش من به خون پروردم اندازم ز چشم ناله کز دل برون کردم به رغمم بر کشد

3 کمترنیش بنده‌ام بر دل کشیده داغ هجر گر چه او را دل به خون چون منی کمتر کشد

4 بر امید آنکه باز آید ز در دامن کشان مردم چشمم بدامن هر شبی گوهر کشد

5 در کشیدن می به یاد لعل او کار من است پخته‌ای باید که خامی را به کار اندر کشد

6 بی لبش می ساقیا در جانم آتش می‌شود بی لب او چون به کام خود کسی ساغر کشد؟

7 گر چه دل را نیست از سرو قدش حاصل بری آرزو دارد که بار دیگرش در بر کشد

8 در ره او شد صبا بیمار و می‌خواهم که او گر چه بیمار است، این ره زحمتی دیگر کشد

9 نکته‌ای دارم چو در، پرورده دریای دل از لب سلمان برد بر گوش آن دلبر کشد

عکس نوشته
کامنت
comment