1 چه کردم؟ دلبرا، از من چه دیدی؟ که کلی از من مسکین رمیدی
2 چه افتادت که از من سیر گشتی؟ چرا یک بارگی از من بریدی؟
3 من از عشقت گریبان چاک کردم تو خوش خوش دامن از من در کشیدی
4 نگویی تا چه بد کرد بجایت؟ که روی نیکو از من در کشیدی
5 بسی گفتم که: مشنو گفت دشمن علی رغم من مسکین شنیدی
6 اگر کام تو دشمن کامیم بود به کام خویشتن، باری، رسیدی
7 چرا کردی به کام دشمنانم؟ نگویی تا: درین معنی چه دیدی؟
8 به تیر غمزه جان و دل چه دوزی؟ که از رخ پردهٔ صبرم دریدی
9 نچیده یک گل از بستان شادی ز غم صد خار در جانم خلیدی
10 مکن آزاد مفروشم، اگر چه به خوبی صد چو من بنده خریدی
11 گزیدی هر کسی را بهر کاری عراقی را ز بهر غم گزیدی
دیدگاهها **