- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با چمن دوش به شوخی چه اداها می کرد غنچه را باد سحر بند قبا وا می کرد
2 شوخی دختر رز دیدهٔ معنی بینم در پس پردهٔ رنگ تو تماشا می کرد
3 همچو بوی گلم از ضعف ز جا برمی داشت گر نسیمی ز چمن روی بصحرا می کرد
4 پیش از آندم که شود مصرع قدش موزون کسب معنی دلم از عالم بالا می کرد
5 طعن من بر لب شیرین تو بیکار نبود اینقدر هست که راه سخنی وا می کرد
6 دل به مستی ز لبش کام خود امشب بگرفت مطلبی شوخ تر ای کاش تمنا می کرد
7 پیش از آندم که فرو چیده شود این دکان دل سودازده با زلف تو سودا می کرد
8 شبنمی را که کف مهر زگلشن پیچید تکمهٔ پیرهن غنچهٔ گل وا می کرد
9 کافرم هرگز اگر موج به دریا کرده است آنچه دور از تو تپش با دل جویا می کرد