- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از ما فلک دون چه به یغما بستاند؟ این سفله چه داده ست که از ما بستاند؟
2 کوثر جگر تشنه فرستد به سوالش خاری که نم از آبله ی پا بستاند
3 گر نیست تبسم، سر دشنام سلامت دل کام خود از لعل شکرخا بستاند
4 سودای کریمان همه سود است که نیسان گوهر عوض قطره ز دریا بستاند
5 از گرسنه چشمان به حذر باش که ساغر هر قطره که خم داد، ز مینا بستاند
6 این است حزین ، از کرم ساقی امیدم ما را به یکی جرعه می، از ما بستاند