-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در حسن و جمالی که تو داری چه توان گفت؟ سروی، صنمی، لاله عذاری، چه توان گفت؟
2 بر صفحه دل، ای دل وجان، از غم وشادی نقشی که نگاری چو نگاری چه توان گفت؟
3 خود را سگ کوی تو شمردیم و تو ما را گر از سگ آن کو نشماری چه توان گفت؟
4 در دل همه غمهای تو داریم شب و روز در دل غم ما هیچ نداری، چه توان گفت؟
5 دلداده و سودایی و رندم، چه توان کرد؟ زیبا و دل افروز و عیاری، چه توان گفت؟
6 ز یاد تو بشکفت دلم چون گل سیراب در خاصیت باد بهاری چه توان گفت؟
7 کارت همه آزار دل قاسم مسکین ای دوست،ببین،تابچه کاری،چه توان گفت؟