- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن کداماند و کیاناند و کجا میباشند کز خرد دور و برانگیخته با اوباشاند
2 گرچه آزرده و رنجور شود دلهاشان از جفای دگران سینۀ کس نخراشند
3 برِ این کِشته گر ابلیس خورد گر آدم همچنان مجتهدان دانۀ خود میپاشند
4 گر به دربانیِ دل نصب شوی قانع باش ماه و خورشید در این پردهسرا فرّاشاند
5 نیست با مردمِ نادان سخنِ منکر حق که ندانی که گدایانِ خدا قلّاشاند
6 خویشتن را ز خدا دان و منافق بشمار اغلب اربابِ حقایق به جهالت فاشاند
7 واعظ آن است که اثبات کند نفیِ وجود گز ز من راست بپرسی دگران فحّاشاند
8 صلح کردهست و سپر بر سرِ آب افکندهاست با نزاری همه زان در جدل و پرخاشاند