-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 چه اختر بود طالع در شب دوش که با آن ماه رو بودم در آغوش
2 به ترکستان رویش چی گیسو فتاده کاروانی دوش بر دوش
3 مژه از ابروی مشکین کمانش عذر از خط زنگاری زره پوش
4 من از آن لعل میگون سرخوش و مست حریفان از می و پیمانه مدهوش
5 صراحی وار خونم ریخت از چشم زبس چون خم زدی خون دلم جوش
6 همه شب چشم من بیدار از شوق رقیبان جملگی در خواب خرگوش
7 گهی در حلقه زلفش زدم چنگ کشیدم عقل و دین را حلقه در گوش
8 کله افکند از سر زآنکه هرگز نگنجد آفتابی زیر سر پوش
9 اگر بزمی بعمرت شد میسر که با او می بنوشی پند مینوش
10 عوض گر میدهندت جنت و حور بیا یوسف بهیچ ای خواجه مفروش
11 بیا آشفته دم درکش زگفتار که هر کاو باخبر شد گشت خاموش
12 بگو از صاحب سر سلونی حدیث آزمندی کن فراموش