چه عجب که وقت مردن بمزار از مشتاق اصفهانی غزل 129

مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

چه عجب که وقت مردن بمزار ما بیاید

1 چه عجب که وقت مردن بمزار ما بیاید که نیامدست وقتی که بکار ما بیاید

2 دل هر کسی ز نازی شده صید دلنوازی چه شود که شاهبازی بشکار ما بیاید

3 اگر اینچنین گدازد تن ما در انتظارش ز میان رویم تا او بکنار ما بیاید

4 بدیار یار باشم نگران که مدتی شد نه از آن دیار پیکی بدیار ما بیاید

5 چکنیم دور از آن کو دل هرزه گرد خود را که دگر نه آن دلست این که بکار ما بیاید

6 بجز آنکه دیده ما ز غمش سفید گردد سحری کی از قفای شب تار ما بیاید

7 سپریم جان چو مشتاق اگر از جفا براهش چه عجب که هرچه گوئی زنگار ما بیاید

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر