چه عجب گر خوی آن چهره از امیرعلیشیر نوایی غزل 159

امیرعلیشیر نوایی

آثار امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

چه عجب گر خوی آن چهره دل ما ببرد

1 چه عجب گر خوی آن چهره دل ما ببرد کوه را سیل چنین گر رسد از جا ببرد

2 به تماشای چمن رفتن آن سرو خوش است نیست این خوش که رقیبش به تماشا ببرد

3 دل مجنون شده چون صید غزال لیلست سود نبود عربش گر چه ز صحرا ببرد

4 دل که بی عاشقی افسرده نماید ای کاش که سمومیش درین دشت به یغما ببرد

5 اندر آن کوی مگو نام تو شیدا چون شد پیش او کیست که نام من شیدا ببرد

6 یار مهمان و مرا ضعف که آیا بی می طرف میکده تسبیح و مصلا ببرد

7 فانیا گشته ز دیرش مگر آرند برون دل آن را که می و ساقی ترسا ببرد

عکس نوشته
کامنت
comment