- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه عجب گر خوی آن چهره دل ما ببرد کوه را سیل چنین گر رسد از جا ببرد
2 به تماشای چمن رفتن آن سرو خوش است نیست این خوش که رقیبش به تماشا ببرد
3 دل مجنون شده چون صید غزال لیلست سود نبود عربش گر چه ز صحرا ببرد
4 دل که بی عاشقی افسرده نماید ای کاش که سمومیش درین دشت به یغما ببرد
5 اندر آن کوی مگو نام تو شیدا چون شد پیش او کیست که نام من شیدا ببرد
6 یار مهمان و مرا ضعف که آیا بی می طرف میکده تسبیح و مصلا ببرد
7 فانیا گشته ز دیرش مگر آرند برون دل آن را که می و ساقی ترسا ببرد