چه گرمی است که در سر شراب از عرفی شیرازی غزل 357

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

چه گرمی است که در سر شراب می سوزد

1 چه گرمی است که در سر شراب می سوزد چه آتش است که در دیده خواب می سوزد

2 کسی که برق محبت در او زند آتش ز تاب سایهٔ او آفتاب می سوزد

3 کنون که آتش می جمع شد به آتش حسن مپوش چهره که ناگه نقاب می سوزد

4 مرا چه جرم که آتش فتد به زهد و صلاح که این متاع ز برق شباب می سوزد

5 یکی است آتش و آب حیات در وقتی که گرمی جگر تشنهٔ آب می سوزد

6 ز روی گرم وفا می جهد برقی که در عنان صبوری شتاب می سوزد

7 خدای را بنشانید آتش عرفی که توبه کرد و ز ذوق شراب می سوزد

عکس نوشته
کامنت
comment