-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه غافلی ست ز دور سپهر، مردم را در آسیا بنگر خواب ناز گندم را
2 هزار همچو تو رفتند و آسمان برجاست بسا سبو که شکسته ست در قدم خم را
3 سپهر را خطر از رهگذار حادثه نیست زیان نمی رسد از سنگ، کاسه ی سم را
4 به دفع چشم بد هر کسی سپندی هست کسی چه چاره کند چشم زخم انجم را
5 به جلوه گاه تو ای شاخ گل ز شرم چو کبک به خویش دزدد طاووس بوستان دم را
6 کسی که بر حذر است از زبان مار، سلیم به خود دراز ندیده زبان مردم را