- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جهان ظاهرست از همه اعیان و در اعیان پنهان
2 سوز از اندازه گذشتست، مگر بار دگر آتش افتاد ز سودای تو در خرمن جان؟
3 از تو فرخنده، اگر کفر، اگر ایمانست با تو در خنده، اگر کعبه، اگر دیر مغان
4 رند می خانه ز سودای تو شوری دارد صوفی از شوق تو در صومعها جامه دران
5 دوست از لطف بیان کرد که: درمان تو چیست ببیان راست نیاید صفت لطف بیان
6 گر بدانند ترا نیک بتحقیق و یقین همه کس رو بتو دارند، مدان و همه دان
7 بنشان تو کسی در دو جهان ممکن نیست لاجرم کافر و مؤمن ز تو گویند نشان
8 عاشق از سود و زیان فارغ و آزاده و فرد طور عقلست که وابسته سودست و زیان
9 قاسمی، قاعده عربده در باقی کن بعد از آن می ز کف ساقی باقی بستان