عجب در عربده‌ست امروز با من ترک از جامی غزل 261

عجب در عربده‌ست امروز با من ترک مست من

1 عجب در عربده‌ست امروز با من ترک مست من گریبانم به دست او و دامانش به دست من

2 منم پر سرو و گل باغی ز فکر قد رخسارش که باشد تیر طعن عیب‌جویان خاربست من

3 به دارم سر بلندی داد آن نخل جهان آرا چه عالی شد ببین ز اقبال عشقش قدر پست من

4 مرا شد عمر شست و ماهی آن ساعد سیمین نیفتاد اندرین گرداب غم هرگز به شست من

5 بت من خودپرست از آینه من بت‌پرست از وی ندارد فکر حال بت‌پرستان بت‌پرست من

6 فکند آن سرو سایه بر سر من چشم آن دارم که فردا سایه طوبی بود جای نشست من

7 فکند آن سرو سایه بر سر من چشم آن دارم که فردا سایه طوبی بود جای نشست من

8 نیم من جامی آسوده‌خاطر آن تُنُک‌جامم که از سنگ جفا آن تندخو خواهد شکست من

عکس نوشته
کامنت
comment