چه پروا توشهٔ واماندگی از حزین لاهیجی غزل 759

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

چه پروا توشهٔ واماندگی چون در کمر دارم

1 چه پروا توشهٔ واماندگی چون در کمر دارم به جایی می رسم اکنون که سامان سفر دارم

2 خرد در عاشقی بر من عبث افسانه می خواند درین مکتب کتاب هفت ملت را ز بر دارم

3 یتیمان محبت را وفایی دایه نگذارد که با هر قطره اشک گرم خود لخت جگر دارم

4 عجب نبود اگر زرّین چو خورشید است مژگانم خیال آتشین رخساره ای شمع نظر دارم

5 کهن ویرانهٔ عالم، حزین از من خطر دارد که طوفانی نهان در آستین از چشم تر دارم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر