-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه پروا توشهٔ واماندگی چون در کمر دارم به جایی می رسم اکنون که سامان سفر دارم
2 خرد در عاشقی بر من عبث افسانه می خواند درین مکتب کتاب هفت ملت را ز بر دارم
3 یتیمان محبت را وفایی دایه نگذارد که با هر قطره اشک گرم خود لخت جگر دارم
4 عجب نبود اگر زرّین چو خورشید است مژگانم خیال آتشین رخساره ای شمع نظر دارم
5 کهن ویرانهٔ عالم، حزین از من خطر دارد که طوفانی نهان در آستین از چشم تر دارم