- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عجب سرّیست مردان را درونِ سینه پوشیده نه با کس گفتهاند ایشان نه زایشان کس نیوشیده
2 کی از سر جوشِ رمزِ دیگ ایشان چاشنی یابد کسی کو نیست در بود و نبودِ خویش جوشیده
3 کسی کز خود برون آید دگر از خویش ننماید ز خویش آگه برون ناید که شد در خویش پوشیده
4 ز خود بینی نبینی جز عدم از خود ببر یارا که برکم در وجود آید ز شاخ و برگ خوشیده
5 نبینی عقل را چون عشق بام و در فرو گیرد همه با او گذارد سر چه ورزیدهست و کوشیده
6 نه خواهد آمدن با خویش نه هُشیار خواهد شد کسی کز مبداء فطرت شرابِ شوق نوشیده
7 نزاری بلبل بستانِ عشاق است و از مستی گهی بر سرو نالیده گهی بر گل خروشیده