- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه غم آن مهر پیکر از چنان و از چنین دارد که در زیر نگینش آسمانی با زمین دارد
2 نمی خواهم گهر زان بحر اگر بر روی آب آید که هر دم از تنک ظرفیش چینی بر جبین دارد
3 مرا از خاک سر برداشتن زان خوش نمی آید که هر چیزی که بالا می رود رو بر زمین دارد
4 هر آن کاو با تو بد گوید از او امید نیکی کن که هر جا نیش زنبوری است با خود انگبین دارد
5 دلم از باغبان دهر منت برنمی تابد که صد خرمن گل حسرت از آن رو دست چین دارد
6 زمین از دست چرخ بی مروت داغ ها گشته که بحر اخضر افلاک موج آتشین دارد
7 سعیدا در خیال آن کمر چون موی می پیچد ندارد گرچه تاب و طاقتی فکر متین دارد