1 چه غم که نیست مرا حاصل ای مسلمانان ز چشمِ شوخ و دلِ غافل ای مسلمانان
2 دلم ز دیده شود مبتلا و جان از دل فغان ز دیده و آه از دل ای مسلمانان
3 حسد برند که پیوسته عاشقی چه کنم چو در ازل نبدم مقبل ای مسلمانان
4 ز اضطرابِ به دریافتاده بیخبرست قرار یافته بر ساحل ای مسلمانان
5 ز خرقه سیر شدم مولعِ خراباتم به خانقاه نیام مایل ای مسلمانان
6 به یک پیاله می اثباتِ پارسایی را هزار توبه کنم باطل ای مسلمانان
7 همان نزاریِ مستم کز اعتبار انگشت ز دستِ من بگزد عاقل ای مسلمانان
دیدگاهها **