عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

عرفی شیرازی
عرفی شیرازی

به دل ز رفتن جانم چه عیش از عرفی شیرازی غزل 146

غزل 146 ام از 981 غزلیات

به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که نیست

1 به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که نیست نکرده جای غمش صد صفا هاست، که نیست

2 مرا ز چشم تو هر شیوه ای که باید هست همین نهفته نگه های آشناست، که نیست

3 ز فتنه های جمال تو هر که بود رمید کنون رمیده ز حسنت همین حیاست، که نیست

4 دلی که چشم تو بیمارش از کرشمه نکرد به ناز بالش غم تکیه اش سزاست، که نیست

5 نهاد مرهم لطفی به دل که در دو جهان به غیرت از دل چاکم همین وفاست، که نیست

6 پس از ملال در آمد یه سینه، یار و بگفت که نیم جان تو عرفی کجاست، که نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که نیست

شاعر شعر به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که نیست عرفی شیرازی می باشد.

شعر به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که نیست چیست ؟

قالب شعر به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که نیست غزل است

مضمون اصلی شعر به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر