-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که نیست نکرده جای غمش صد صفا هاست، که نیست
2 مرا ز چشم تو هر شیوه ای که باید هست همین نهفته نگه های آشناست، که نیست
3 ز فتنه های جمال تو هر که بود رمید کنون رمیده ز حسنت همین حیاست، که نیست
4 دلی که چشم تو بیمارش از کرشمه نکرد به ناز بالش غم تکیه اش سزاست، که نیست
5 نهاد مرهم لطفی به دل که در دو جهان به غیرت از دل چاکم همین وفاست، که نیست
6 پس از ملال در آمد یه سینه، یار و بگفت که نیم جان تو عرفی کجاست، که نیست