1 این چه بیداد است ای شمشاد قامت میکنی در شکرخندی نهان شور قیامت میکنی
2 جام بیمهریت بادا سرنگون زاهد چو چرخ بادهنوشان محبت را ملامت میکنی
3 در چنین فصلی که بوی گل به دامان هواست گر رسانی ساقیا جامی کرامت میکنی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چشم او آشیانهٔ دل ما حلقهٔ زلف خانهٔ دل ما
2 اشک ما حلقه ایست سربسته رازدار فسانهٔ دل ما
1 نگه بر چهره نتوان کرد آن ترک شرابی را یکایک چون در آتش افکند کس مرغ آبی را
2 هلاک گردش چشمی که از هر جنبش مژگان عمارت می کند در کشور دلها خرابی را
1 بسکه در راه طلب ضعف است دامنگیر ما می تواند نقش پا شد حلقهٔ زنجیر ما
2 ما خراب از رنجش بیجای او گردیده ایم گر بیفشاند غبار از دل، شود تعمیر ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به