1 این چه بیداد است ای شمشاد قامت میکنی در شکرخندی نهان شور قیامت میکنی
2 جام بیمهریت بادا سرنگون زاهد چو چرخ بادهنوشان محبت را ملامت میکنی
3 در چنین فصلی که بوی گل به دامان هواست گر رسانی ساقیا جامی کرامت میکنی
1 زراحت بیش بینند اهل خواری پایمالی را بجز افتادگی تعبیر نبود خواب قالی را
2 مکدر خاطرم سا قی، از آن می ریز در کامم که می سازد بلورین از صفا جام سفالی را
1 آهم گشود تا پر پرواز در هوا شد رشک گلستان ارم سربسر هوا
2 تا شمع یاد روی تو افروخت در دلم آهم عبیر بوی گل افشاند در هوا
1 خط به گرد عارضش گرد شمیم گل بود سبزهٔ پشت لبش موج نسیم گل بود
2 لفظ و معنی در لبش با یکدگر جوشیده اند همچو رنگ و بوی گل کاندر حریم ل بود
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به