1 در بادیهٔ عشق دویدن چه خوش است وز خیر کسان طمع بریدن چه خوش است
2 گر دست دهد صحبت اهل نفسی دامن ز زمانه در کشیدن چه خوش است
1 گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی ست نه نه، غلطم، که جمله بگذاشتنی ست
2 بگذاشتنی ست هر چه در عالم هست الا عزت که آن نگه داشتنی ست
1 عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود جویندهٔ عشق بی عدد خواهد بود
2 فردا که قیامت آشکارا گردد هر دل که نه عاشق است، رد خواهد بود
1 تا گردش گردون فلک تابان است بس عاقل بی هنر که سرگردان است
2 تو غره مشو ز شادی ای گر داری در هر شادی هزار غم پنهان است