-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه خوش است با خیال تو نهفته رازکردن به زبان بی زبانی سر شکوه بازکردن
2 سر راه جلوه ات را به صد آرزوگرفتن نگه نیازمندی، به غرور و نازکردن
3 به ره سمند نازت دل و دین فشانی از ما به دیار کفر و ایمان ز تو ترکتاز کردن
4 ز تو پرسشی و از من پی شُکر این نوازش سر زخم دل گشودن، شط خون نیازکردن
5 دل و دین فدای طورت، به کدام مذهب است این می مدعی کشیدن، ز من احتراز کردن؟
6 به تبسمی دلم ده، که به رغم بخت خواهم گله از جفای هجران به تو دلنواز کردن
7 تو به شام تیرهٔ خط، رخ مهر تا نهفتی شب و روز را نیارم، ز هم امتیازکردن
8 نمکین بود که صحبت به تو اتفاقم افتد من و سوز عشق گفتن، تو و عشوه سازکردن
9 نبود بهار و دی را بر خار خشک فرقی دم عیش را ندانم ز غم امتیاز کردن
10 همه فخر ماست لیکن، ز تو شهسوار حیف است پی صید صعوهٔ دل، مژه شاهبازکردن
11 به جهان جز این تمنا نبود حزین ما را غم او به برکشیدن، در دل فرازکردن