- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه جای دشمنی است آن که یار کرد و برفت به اختیار سفر اختیار کرد و برفت
2 نظر به غیر چرا ی کنم جزای من است که خون دیده ی من در کنار کرد و برفت
3 مرا به درد دل و سوز سینه ی مجروح اسیر حادثه ی روزگار کرد و برفت
4 شکایتی بود آری نمی توانم گفت که هیچ خصم نکرد آن چه یار کرد و برفت
5 قرار کرد که بعد از دو هفته باز آیم بدین قرار مرا بی قرار کرد و برفت
6 فریب دادن دل را گمان برم که برو همان عزیزم اگر چند خوار کرد و برفت
7 دریغ و درد نزاری نگر به درد و دریغ که عمر در هوس انتظار کرد و برفت