چه جای دشمنی است از حکیم نزاری قهستانی غزل 347

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

چه جای دشمنی است آن که یار کرد و برفت

1 چه جای دشمنی است آن که یار کرد و برفت به اختیار سفر اختیار کرد و برفت

2 نظر به غیر چرا ی کنم جزای من است که خون دیده ی من در کنار کرد و برفت

3 مرا به درد دل و سوز سینه ی مجروح اسیر حادثه ی روزگار کرد و برفت

4 شکایتی بود آری نمی توانم گفت که هیچ خصم نکرد آن چه یار کرد و برفت

5 قرار کرد که بعد از دو هفته باز آیم بدین قرار مرا بی قرار کرد و برفت

6 فریب دادن دل را گمان برم که برو همان عزیزم اگر چند خوار کرد و برفت

7 دریغ و درد نزاری نگر به درد و دریغ که عمر در هوس انتظار کرد و برفت

عکس نوشته
کامنت
comment