-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این چه شوری بود ای سر که تو بر سر داری هر زمان از ستمی دیده ز خون تر داری
2 گاه در دیر نصاری و گهی خانه خولی گاه در کنج تنور این سیر انور داری
3 حسرت و داغ جوان مردگی و تشنه لبی جمله را ای سیر ببریده تو بر سر داری
4 جگر سوخته کی تاب صبوری دارد گریه از حسرت دامادی اکبر داری
5 بسته از گریه گلویت که جوابم ندهی یا شکایت ز جدا بودن مادر داری
6 مگر ای سرنبدی زینت آغوش رسول ز چه از خاک سیه بالش و بستر داری
7 زین شراری که تو را هست بدل پندارم خبر از سوز تب عابد مضطر داری
8 دام از چیست که مژگان تو ریزد خوناب یاد از تیر گلوی علی اصغر داری
9 تا تو (صامت) شدهای نوحه سرای شه دین جهل محض است اگر بیم ز محشر داری