چه شور افتاده در از رضی‌الدین آرتیمانی غزل 46

رضی‌الدین آرتیمانی

آثار رضی‌الدین آرتیمانی

رضی‌الدین آرتیمانی

چه شور افتاده در دلها ز شیرین لعل خندانش

1 چه شور افتاده در دلها ز شیرین لعل خندانش دریغا خضر ما شرمنده گردد ز آب حیوانش

2 نه از رنگ تو رنگی داشت نه از بوی تو بوئی ز غیرت چاک زد هر سو ز صد جا، گل گریبانش

3 چو آن بلبل که در بستان ز سنبل آشیان دارد دل آشفته‌ام جمعی است در زلف پریشانش

4 چو موسی گر زدود شعله‌ای در پیچ و تاب افتد همیشه داردم در پیچ و تاب آن زلف پیچانش

5 مشو چندین بلند از خاک قصر خود تماشا کن که قیصر رفت بر باد فنا بر قصر و ایوانش

6 رضی‌سان سرخ دارم از طپانچه روی خود ترسم که رنگ لاغری از کشتنم سازد پشیمانش

عکس نوشته
کامنت
comment