- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه پیمان است و بدعهدی که ای پیمان شکن داری که در هر خانه جا یکشب چو شمع انجمن داری
2 زبدعهدی بعهدت نه منم غلطان بخاک و خون که چون من صد هزاران عاشق خونین کفن داری
3 در بیت الحزن بگشوده یعقوب از پس عمری صبا بوئی مگر از یوسف گلپیرهن داری
4 ببالا و رخ و زلفش ببین و شرم دار آخر الا ای باغبان گر سنبل و سرو و سمن داری
5 مکان لیلی اندر نجد و در وجدند اصحابش عبث مجنون تو جا پیوسته در ربع و دمن داری
6 بغمزه خون مردم ریزی و وز خنده جان بخشی چه اعجاز است و سحر است اینکه در چشم و دهن داری
7 گر از پر سوختن پروانه داری شکوه ای امشب که جانت شد بر جانان چه پروائی زتن داری
8 اگر چه بی مکانستی و برتر از گمانستی سراغت کرده ام مأوا بقلب ممتحن داری
9 دم از هستی مزن آشفته تا روزی بخوانندت کجا بارت دهد جانان که لاف از ما و من داری
10 علی وجه الله مطلق علی عین الله مطلق بگو برهانی ای منکر اگر در این سخن داری
11 سزد گر حوری و غلمان پی خدمت ببخشندت که تو داغ غلامی از حسین و از حسن داری