-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه شبست یارب امشب که خروس صبح لالست که مرا ز درد هجرانش ز جان خود ملالست
2 دل از انتظار صبحم بگرفت در شب تار مگر اختر سعادت ز فراق در وبالست
3 شب تار روشنم شد ز صباح روی جانان دل خسته خرّمی کن که ز پرتو جمالست
4 رخ او مه دو هفته قد او چو سرو رسته به کنار آب حیوان و دو ابرویش هلالست
5 سر زلف او گرفتم شب دوش و خوش بخفتم دل من به خواب می گفت که این هم از خیالست
6 دل خسته فکر باطل برو و ز سر بدر کن شب وصل یار خواهی؟ چه تصوّر محالست
7 همه چیز را کمالی ز زوال نیست ممکن غم عشق روی جانان و کمال بی زوالست
8 چه کنم چو مرغ جانم ز غم فراق باری به هوای وصل جانان ز جفا شکسته بالست
9 به دل جهان نه اکنون غم روی تست محکم به دو چشم دوست عمری که اسیر زلف و خالست